نشر ثالث کتابی چاپ کرده؛ یک مصاحبهی بلند با لیلی گلستان. احتمالا خواندنش جالب است. به نظرم سوالها خوب نیست و حتی خیلی کلیشهای و تکراری است. ولی جوابهای این خانم و زندگی نسبتا جالبش کتاب را خواندنی میکند. بخش زیادی از کتاب در مورد کودکی و نوجوانی او است و در خانهی پدریش میگذرد؛ میان دوستان خانوادگیشان و کسانی که با آنها رفتوآمد داشتهاند. در نگاه اول شاید برای خیلیها خانوادهی ایدهآلی باشد. خانهای که درش موسیقی کلاسیک یا گاهی دلکش گوش میکنند و پر از کتاب است و همیشه هم یک سری شاعر و نقاش و فیلمساز درش ریختهاند. و البته پدرِ خانه ابراهیم گلستان است.
به نظرم لذت اصلیای که ما از خواندن این طور مصاحبهها و زندگینامهها میبریم لذت فضولی کردن و سرک کشیدن در خانهی مردم است. دست کسانی که این لذت را اخلاقی میکنند درد نکند.
اسم کتاب «لیلی گلستان» است و چاپ تابستان هشتاد و شش.
به نظرم لذت اصلیای که ما از خواندن این طور مصاحبهها و زندگینامهها میبریم لذت فضولی کردن و سرک کشیدن در خانهی مردم است. دست کسانی که این لذت را اخلاقی میکنند درد نکند.
اسم کتاب «لیلی گلستان» است و چاپ تابستان هشتاد و شش.
۳ نظر:
سلام بخشيد فكر كنم اشتباه شده ليلي گلستان دختر كاوه گلستانه نه ابراهيم.
کاوه و لیلی گلستان خواهر و برادر هستند و هر دو بچههای ابراهیم گلستان. لیلی از کاوه دست کم شش سال بزرگتر است
لذت اخلاقی شده فضولی در زندگی ادمهای نیمه گنده ای جون ابراهیم و لیلی و کاوه گلستان که جای خود، لذت مشابهی ای من می برم از خوندن وبلاگهایی که ردپای روزمرگیهاشون توی نوشته هاشون اشکاره. اونها که نه اینقدر روزمره و جزیی می نویسن که جایی برای بازی ذهن توی غریبه نمی گذارن و نه اونقدر رسمی و حرفه ای که تو فراموش می کنی پشت این نوشته زندگی ای نفس می کشه....
ارسال یک نظر