با آهنگ زمزمه میکنم «معشوق جان به بهار آغشتهی منی» این تک جمله هی در دهانم میچرخد. این تک تصویر هی میآید توی کلهم. بالا و پایین میشود، میرود. دوباره که به خودم میآیم میبینم باز دارد میگردد. تصور این معشوق جان به بهار آغشته همهی ذهن مرا پر کرده؛ تصور این معشوق ناممکن.
کسی چنین معشوقی جسته؟ یافته؟
کسی چنین معشوقی جسته؟ یافته؟
شعر از رضا براهنی است و محسن نامجو آن را خوانده. به نظرم اسم قطعه «از هوش می» باشد.
۵ نظر:
اسم آهنگ چیه؟ لطفا
به پیمان: گمانم این آهنگ اسمش «از هوش می» باشد. مطمئن نیستم راستش. اگر پیداش نکردید و دوست دارید بشنوید، میتوانید ایمیلی بگذارید تا براتان بفرستمش.
به شهرآشوب و غزال: فایل آهنگ کمی و حتی بیش از کمی برای اینترنت من سنگین است. در اولین فرصت که اینترنت خوبی پیدا کردم براتان میفرستم. شرمندهام.
بله. دقیقا اسمش همین اه. نامجو می گه: یه شعری داره به اسم "از هوش می روم"، ولی "روم" اش رو نداره. چرا؟ چون خود شاعر موقعی که داشته شعر رو می گفته از هوش رفته؛ از هوش می!
و محسن نامجو چه ها که نمی کند با دل ما...
-
معشوق جان به بهار آغشته ی منی
هنگامه ی منی
...
-
سه - چهار شبانه روز فقط او می خواند و من زمزمه می کردم. چه روزهای دور و نزدیکی!
هل من ناصر ینصرنی فی الاکتساب الآهنک های المحسن النامجو؟!
-
ده سال پیر شدم تا دو - سه تا از کارهاش رو پیدا کنم.
:(
ارسال یک نظر