۱۳۸۶ تیر ۹, شنبه

باشکوه

آرایش‌گاه کوچک و پرتی اطراف خانه‌مان می‌روم. معمولا هم صبح می‌روم که خلوت باشد. خانم آرایش‌گر هم بر خلاف اغلبشان کم حرف می‌زند. البته بالاخره سوال‌های معمول سر کار می‌روی یا نه و پس کی بچه‌دار می‌شوید را می‌پرسد. بنده خدا کمی فرق می‌کند. از مریخ که نیامده است.
امروز شلوغ بود تقریبا. دو تا دختر که کنکورشان را دیروز و پریروز داده بودند، آمده بودند برای همین کارهای معمول بعد از دبیرستان. تبدیل کردن ابروی دبیرستانی به ابروی کمانی و رنگ و های‌لایت مو. سه تا خانم دور و بر پنجاه ساله هم آمده‌ بودند موهایشان را مدل مهستی کوتاه کنند.
صحبت هم سر مراسم مهستی بود و این که دیشب بیرون بوده‌اند و نتوانسته‌اند ببینند. یکی هم که دیده بود، با حوصله‌ی هر چه تمام‌تر داشت تعریف می‌کرد. همه‌ی خواننده‌های حاضر و مدل‌های لباسشان را تا جایی که حافظه‌اش کمک کرد، گفت. و چندین بار با لحن کش‌دار و پرطمطراقی گفت «خیلی باشکوه بود.» همه هم سرتا پا گوش بودند و آرزو کردند که کاش دوباره پخش کند. یکیشان با لحن خیلی اسف‌باری گفت «زده بودیم شب‌خیز. نگو تپش داره پخش می‌کنه.» یکی گفت من مراسم هایده را هیچ وقت نتوانستم ببینم. بعد هم حرف سر این بود که مهستی و حمیرا و هایده تکرار نشدنی و تک هستند. خواننده‌های الان که خواننده نیستند بابا. دیگر بگذریم از تعریف و توضیح این که به خاطر کورتونی که مصرف می کرد چاق شده بود و البته حتی چاقیش هم قشنگ بود و این که 60 سال برای خواننده چیزی نیست و خیلی جوان بود.
ولی آن باشکوه بود چیزی دیگری بود. همه‌تان از دست دادیدش.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

ملت تو ما شديم کورش والا

ناشناس گفت...

ولی تو خودت الان از همه باشکوه تری! تازه تولدت هم که مبارکه!و

ناشناس گفت...

hatta chaghisham ghashang bood...

rahi گفت...

جاتون خالی بود ببینید وقتی هنرمندان شهیری چون صمد آقا و کی و کی از لس آنجلس بلند می شوند و می آیند فرانسه که سیاه بازی اجرا کنند، عمق و عظمت فرهنگ ایرانی در کشوری مثل فرانسه جه درخششی پیدا می کند.
درباره ی کنسرت ستارگان موسیقی اندی، شهرام، و چندتای دیگری که اسمشان یادم نمی ماند در پاریس که دیگر زیان بنده قاصر است.