۱۳۸۶ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

زندگی، آب‌گوشت و دیگر هیچ

تازگی‌ها تلویزیون برنامه‌ای دارد که یک جور متفاوتی است. نه این که فکر کنی از چیزهای خیلی مهم حرف می‌زند یا فیلم‌های معناگرا نشان می‌دهد. نه خیر. از همین چیزهای معمولی زندگی حرف می‌زند. چیزهایی که اغلب ما درگیرش هستیم. بهش توجه می‌کنیم و برامان جالب است. از واکسی‌ای حرف می‌زند و فیلم پخش می‌کند که عشق فیلم و هنرپیشه است. از معلم پیر بازنشسته‌ای که زندگی‌نامه‌اش را نوشته و خودش می‌فروشد و لهجه‌ی ترکی بامزه‌ای هم دارد. برنامه جوری است که تعجب می‌کنی چه طور کسی در تلویزیون به چنین برنامه‌ای فکر می‌کند و می‌سازدش. پنج‌شنبه شب‌ها ساعت حدود یازده شبکه‌ی چهار "باز هم زندگی" را نشان می‌دهد. برنامه تولید زوج تلویزیونی بیرنگ و رسام است. قبلا هم یک چیزهایی ساخته‌اند که چندان بد نبوده است مثل خانه‌ی سبز. پنج‌شنبه‌ی گذشته در مورد لذت غذا خوردن و خود غذا بود. نجف دریابندری و فهمیه راستکار مهمان برنامه بودند به بهانه‌ی کتاب مستطاب آشپزی. دیدن نجف خیلی برای من جالب بود. از روی کتاب‌ها و همین طور مصاحبه‌ها، همیشه حدس می‌زدم که خیلی حاضر جواب باشد. خیلی حاضر جواب آرامی بود.
راستش این دفعه من دوست داشتم جای بهروز بقایی باشم و یک آب‌گوشت حسابی توی قهوه‌خانه بزنم. دیزی‌های کوچک خیلی وسوسه‌انگیز بود.
پ.ن: دوستی که وعده‌ی آبگوشت داده‌ای. پس کی؟ دوستی که قرار بود بیایی آب‌گوشت بخوری. تو پس کی؟

هیچ نظری موجود نیست: