من در این چند سالی که از خدا یا هر کس دیگری عمر گرفتم، یادم نمیآید تا به حال در تیر ماه باران باریده باشد؛ آن هم این طور بارانی.
اول یکی دودقیقه نمنم بارید. آفتاب بود. ابر هم بود. بعد یک دفعه شروع کرد. انگاریک عده آن بالا شیلنگ گرفتهاند و حیاط میشویند. خورشید هم در همین یکی دو دقیقه معلوم نیست رفت کجا قایم شد.
رفتم بیرون که از آفتاب و باران و ابر و خلاصه هر چه که دوربینم بتواند عکس بگیرم. با دو سه تا عکس و خیس خالی برگشتم خانه. خیس خیس!
هنوز هم که دارد صدا میدهد و میبارد این آسمان دوست داشتنی.
فکر کنم یکی دو تا عکس هم آسمان از من گرفت. فلاش را که من دیدم زد.
اولین عکس کوچهمان است و دومی دست من.
اول یکی دودقیقه نمنم بارید. آفتاب بود. ابر هم بود. بعد یک دفعه شروع کرد. انگاریک عده آن بالا شیلنگ گرفتهاند و حیاط میشویند. خورشید هم در همین یکی دو دقیقه معلوم نیست رفت کجا قایم شد.
رفتم بیرون که از آفتاب و باران و ابر و خلاصه هر چه که دوربینم بتواند عکس بگیرم. با دو سه تا عکس و خیس خالی برگشتم خانه. خیس خیس!
هنوز هم که دارد صدا میدهد و میبارد این آسمان دوست داشتنی.
فکر کنم یکی دو تا عکس هم آسمان از من گرفت. فلاش را که من دیدم زد.
اولین عکس کوچهمان است و دومی دست من.
۷ نظر:
چه خوب شد که بارون امروز رو ثبت کردی دوستم...
این چای آلبالوی شما دم کشید بالاخره یا نه؟
عکس اول واقعا زیباست.ـ
عکس دوم هم... فداکاری عکاسی که این جور خیس شده!!ـ
به سوشیانت: راستش دفعهی قبل همهی آلبالوها رو چای و مربا درست کرده بودمو نشد که خشک کنمو حالا امروز میرم ببینم هنوز آلبالو هست که برای چای و آلبالوپلو بگیرم یا نه. خبرش رو بهتون میدم :)
از رنگ اون عکس بالایی خیلی خوشم میآد. بخار روی لنز هم معرکهست!
آخ که بارون تیر ماه چه مزه ای داره
خوشمزه گی به اونه که بارون وقتی بیاد که تو بالای بوم هستی
خوابت میاد و نم باران شیطنتش میگیره و میباره و میباره و تو بیخیال پتوی خیست رو میزنی کنار تا بارون با خیال راحت بدون واسطه و سریع خیست کنه
راستش يك بار بچه كه بودم تابستان باران حسابي آمد. نتيجهاش اين كه بندهاي كوههاي بالاي تهران كم آوردند و سيل زد تو تجريش و وليعصر و پاي رودخونهي تجريش كه حتي چند نفري هم زير گل ماندند. ماجرا بالا گرفت. هنوز هم تنها تصويري كه از شهردار آن زمان تهران دارم، با چكمه است و وسط خيابان. چه بود اسمش؟ مادربزرگم پاي تلفن فاميل را حاضر و غايب ميكرد. فرق نميكرد كجاي تهران بودند؛ وقت حاضر و غايب بود. .
كاش همهي بارانها به همين شادي باشند كه اين بار بود.
ارسال یک نظر