۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

شوهر ایتالیایی


من کلا از ناتالیا گینزبورگ خوشم می‌آید. اسم و طرح جلد بامزه‌ی کتاب هم باعث شد که بین یک سری کتاب سریع ببینمش و برش دارم.

چهار تا داستان دارد. دو تا کوتاه و دو تای دیگر نسبتا بلند. اولین قصه، قصه‌ی دختر نوجوان فقیری است که تازه دارد از دنیای کودکی بیرون می‌آید و با عشق آشنا می‌شود. ظاهرا اولین قصه‌ی چاپ شده‌ی گینزبورگ است. (خودم چیزی نمی‌دانم. از دوستی که خوره‌ی گینزبورگ است شنیدم.) من این یکی را از باقی قصه‌های کتاب بیش‌تر دوست داشتم.

کتاب را نشر نی احتمالا در پاییز 86 چاپ کرده. دم دستم نیست تا باقی مشخصاتش را بنویسم. شرمنده.

گمانم هزار سال می‌شود که می‌خواهم معرفیش کنم. احتمالا الان دیگر همه دیده‌اید.

پ.ن: عنوان این مطلب فقط کارکرد جذابیت دارد.


۶ نظر:

ناشناس گفت...

" چنين گذشت بر من " را خوانده‌ام از ناتاليا. چقدر قشنگ بود اين داستان با پاياني فوق‌العاده.

*

امّا، عنوان شوهر ايتاليايي مرا ياد فيلمي مي‌اندازد كه كلي خنده‌دار بود. از شدت بي‌مزگي البته.

ناشناس گفت...

امروز ياد ميكله‌ي عزيز هم افتادم. دوباره برگشتم اينجا.

درباره‌ي عنوان و توضيح دوباره، ... ما منظوري نداشتيم كه ...

ناشناس گفت...

ديروز اينجا كامنت گذاشتم ولي نرسيد انگار. مي خواستم بگم شاهكار گينزبورگ به نظر من "ديروز هاي ما" شه. اين كتابم همه داستاناش قبلن توي "والنتينو" و "مادر" چاپ شده بود. ركب خورديم حسابي

Mim Noon گفت...

به نگار: من اين کتابي که مي گي رو نخوندم. اصلا نديدم. ولي توي اين کتاب هم يه داستان بلند مادر دشات. من فکر مي کردم بايد اسم کتاب رو به جاي شوهر من مي گذاشت مادر من.

ناشناس گفت...

یا حق
سلام
اگه بازم سراغ داری بوگو. من به این علیا مخدره بیش‌تر از این‌ها ارادت دارم. ولی زورم می‌آد برم دنبال کتاب‌شناسی و از این‌جور کارا.
ضمناً شهر و خانه رو هم دوست می‌دارم...
موفق باشی

ناشناس گفت...

دیروز های ما رو نشر "کتاب زمان" منتشر کرده. کتابفروشیش هم توی انقلابه.