دوستی که مدتی است در انگلیس زندگی میکند، میگفت آنجا هر سال نقشههایی چاپ میشود که یک جور نقشهی نظامی است؛ دقتشان عالی است. میگفت نهری را که عرضش کمتر از یک متر است در نقشه دیده. با هم گفتیم سفر و کوهنوردی و برنامهی پیادهروی چند روزه رفتن با این نقشهها چه قدر راحت و یک جورهایی لذتبخش است. هر کدام برنامههایی یادمان آمد که درشان گم شده بودیم. گاهی حتا یک روز سرگردان بودیم. بماند که همان جاهایی را هم که گم نشده بودیم احتمالا با مدد غیب رفته بودیم. نقشهای داشتیم که یک نفر که قبلا همان مسیر را رفته بود، برامان میکشید. نقشه هم چهار تا خطخطی کروکی مانند بود که وقت کشیدنش میگفت «...بعد، از یه قهوهخونه که اسمشو نمیدونم رد میشید. یه ذره میرید بالاتر. بعد، یه راهی رو سمت چپ میگیرید میرید بالا...» و ما به کمک همین نقشه میرفتیم و پیدا میکردیم یا گم میشدیم. البته لذت کشفی بود و هست در این برنامهها که در آن جا مردم ازش بیبهره اند. این را هم نگویم چه بگویم.
دوستم میگفت تازه در آنجا با قطبنما و استفادهاش درست و حسابی آشنا شده است. و همراهانش بهش گفته بودند «چهطور بدون قطبنما میرید سفر؟ ممکنه گم بشین که.» جواب داده بود «خب بله. گاهی هم گم میشیم.»
دوستم میگفت تازه در آنجا با قطبنما و استفادهاش درست و حسابی آشنا شده است. و همراهانش بهش گفته بودند «چهطور بدون قطبنما میرید سفر؟ ممکنه گم بشین که.» جواب داده بود «خب بله. گاهی هم گم میشیم.»