اینها چیزهایی است که از سفرم مینویسم. خیلی پراکندهاند. امیدوارم خیلی از فضای معمول دور نباشد.
اولین چیزی که در مدینه و مسجدالنبی به چشمم خورد این بود که چه قدر همه جا برام آشنا بود. با هیچ جا غریبه نبودم. همه جا راحت بودم. انگار نه انگار که آمدهام جای جدیدی که حتی زبان مردمش را درست نمیفهمم. انگار رفتهام شهری که سالی یکی دو بار میروم. خود مسجد این احساس را خیلی تشدید میکرد. اولین بار که رفتم، احساس کردم همه چیز سر جای قبلش است. انگار بعد از مدتی رفته باشی خانهی دوستی قدیمی. هی نگاه میکنی میبینی همه چیز آشناست.
۲ نظر:
بی معرفت نیوزیلنداومدی، می اومدی دو کوچه بالاتر یه چای با هم می خوردیم آخه بابا!!!
:) ;)
برای من هم مدینه خیلی آشنا و صمیمی تر از مکه بود.
ارسال یک نظر