این روزها دارم کتاب پنین را میخوانم. پیش از این هیچ کتابی از ناباکوف نخوانده بودم. تصورم داستانهایی بسیار تلخ و متنهایی خیلی سخت بود. پنین اما این طوری نیست. خیلی راحت میشود خواندش و اصلا هم تلخ نیست. قصهی یک پروفسور میان سال روس استاد دانشگاه است که در سالهای جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرده است. در یک کالج پرت و کوچک ادبیات روسی درس میدهد و تنها زندگی میکند. کتاب ماجراهای زندگی این آدم را در آمریکا تعریف میکند. از لابهلای خواندن این ماجراها پنین را بیشتر می شناسی. گاهی همدلی میکنی باهاش و گاه از دستش حرص میخوری. از سادهدلیش.
من هنوز وسط کتابم. از خواندنش لذت میبرم.
کتاب مقدمه ی نسبتا کامل و خوبی در بارهی ناباکوف دارد که اگر مثل من هیچی در موردش ندانید به دردتان میخورد. ترجمهی رضا رضایی و چاپ نشر کارنامه است. قطعش جیبی است و کاغذهایش رنگ زرد خوبی است. کلا کتاب خوشگلی است.من از دوستی امانت گرفته بودمش. ولی حالا یکیش را هدیه گرفتهام. بماند که دلم نمیآید از سلفون درآورمش.
من هنوز وسط کتابم. از خواندنش لذت میبرم.
کتاب مقدمه ی نسبتا کامل و خوبی در بارهی ناباکوف دارد که اگر مثل من هیچی در موردش ندانید به دردتان میخورد. ترجمهی رضا رضایی و چاپ نشر کارنامه است. قطعش جیبی است و کاغذهایش رنگ زرد خوبی است. کلا کتاب خوشگلی است.من از دوستی امانت گرفته بودمش. ولی حالا یکیش را هدیه گرفتهام. بماند که دلم نمیآید از سلفون درآورمش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر