میز قهوهای سوخته و کنتراست رنگش با بشقابهای نارنجی، دستمال سفرهها و زیر بشقابیها ترکیبی از نارنجی و زرد و کمی سبز، عطر سالاد شیرازی، قرمهسبزی جاافتاده برای منی که مدتی بود قرمهسبزی نخورده بودم و مهمتر از همهی اینها، دیدن چند تا دوست کنار هم بعد از شاید بیشتر از یک سال، همه با هم باعث شده که من هنوز هم از غذای ظهر انباشته باشم.
۱۳۸۶ دی ۱۱, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
kheili nasre sade va ravani dary, behet tabrik migam, dar ayandeye nazdik fekr konam roman benevisi,
به معنای واقعی کلمه دوستان به جای ما بوده اند.
خوش به حالتان
- Nazi
عجب زیباست این میز!
جای من خالی بوده واقعا!؟
راستی با آزاده(کامنت اول) خیلی موافقم. تو از آن رمان های نرم و راحتی خواهی نوشت که هیچ از خواندنش سیر نمی شوم
ارسال یک نظر