نگران ام. اول نگران همهی آدمهای دربند، از سعید حجاریان بگیر تا عبدالله مؤمنی، از سمیه توحیدلو تا مهسا امرآبادی که شاید حالا بچهش در زندان دنیا آمده باشد، نگران همهی آنهایی که اسمی ازشان نمیدانم، نمیشناسمشان. و بعد نگران آدمهایی که بیرون از هر چهاردیواری اجباریای هستند و تمام اعترافها و شکنجهها و بیخبریها به نظرشان بازی بیمزه یا نهایتا عبرتآموزی است و نه موضوعی انسانی که کسانی را میآزارد. نگران آن آدمهای خوبی که من روزی میشناختم و خوبیای که دیگر چیز زیادی ازش نمانده است انگار.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
من هم خیلی نگرانم، برای تک تک چیزهایی که گفتی نازنین.
ارسال یک نظر