۱۳۸۷ تیر ۲۲, شنبه

منِ معمولیِ ناموفق

دیگر اعصاب این مسابقه‌ی موفقیت را که مدتی است راه افتاده، ندارم. دکترا، پذیرش، پست‌داک، مهاجرت، کار توی شرکت بین‌المللی، حقوق بالا، ماشین و آپارتمان شیک، بچه، تمامی ندارد انگار. محض رضای خدا کسی پیدا نمی‌شود که احوالت را بپرسد و خبری از موفقیت‌هات نگیرد.

دوستان و آشنایانِ جان! من آدم موفقی نیستم. یک آدم معمولی ام؛ معمولیِ معمولی. نشسته‌ام یک گوشه و نان و ماستم را می‌خورم و از کلمه‌ای، تصویری، حالتی، آدمی، خاطره‌ای یا خیالی لذتم را می‌برم.

۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

بهترین کار را می کنی. لذتت را از زندگی ببر و به ریش کسانی که سرمست از زرنگی خودشان هستند بخند.

ناشناس گفت...

خب محل نده میم نون جان. دست ها توی جیب، سوت زنان راهت را بگیر و برو.

ناشناس گفت...

چرا می‌زنید؟ این هم احوال‌پرسی: حال شما خوب است؟ روزگار به کام است؟ ایدون باد.

Laleh گفت...

فکر کردی به این راحتی هاست دوستم؟ باید در مورد مدل نون وماستی که می خوری هم توضیح بدی...

ناشناس گفت...

واقعاً دوستانتان اینقدر آدمهای بیخودی اند که احوال که میپرسند حتماً از "موفقیت"ها هم میپرسند؟ دنبال دوست بگردید.

سارا گفت...

آي گفتي!!!

Narges گفت...

سلام،ببخشین فک کنم از منم شاکی شدی:( خوبی شما؟ :*

Mim Noon گفت...

به نگار: کو لباس جيب دار اين روزها.
به لاله: در مورد نون و ماست توضيحات مفصل را حضوري ارائه خواهم کرد.
به ناشناس دوم: دوستاني دارم بهتر از برگ درخت ولي خب برگ هم گهي مثلا آدم را به عطسه مي اندازد. با اين حال از يافتن دوستان جديد استقبال مي کنم. بسم الله.

ناشناس گفت...

آخ قربون دهنت. ناز نفست. انگار مسابقه است. من هم همینطور. چه اشکالی داره آدم بهانه های کوچیک خوشبختی خودشو داشته باشه؟ ضمنا بابت موفقیت در فرستادن این کامنت برای شما به خودم تبریک میگم.

ناشناس گفت...

مي‌شه با هم دوست بشيم؟
قول مي‌دم نه از موفقيت‌هام بگم، نه از موفقيت‌هاتون بپرسم. مي‌تونيم با هم دوست باشيم؟

ناشناس گفت...

nice one

ناشناس گفت...

آی گفتی!!

mojdeh bahar گفت...

و البته مارو هم به لذت بردن دعوت مي كني,با اين نوشته هاي قشنگت.