دیگر اعصاب این مسابقهی موفقیت را که مدتی است راه افتاده، ندارم. دکترا، پذیرش، پستداک، مهاجرت، کار توی شرکت بینالمللی، حقوق بالا، ماشین و آپارتمان شیک، بچه، تمامی ندارد انگار. محض رضای خدا کسی پیدا نمیشود که احوالت را بپرسد و خبری از موفقیتهات نگیرد.
دوستان و آشنایانِ جان! من آدم موفقی نیستم. یک آدم معمولی ام؛ معمولیِ معمولی. نشستهام یک گوشه و نان و ماستم را میخورم و از کلمهای، تصویری، حالتی، آدمی، خاطرهای یا خیالی لذتم را میبرم.
۱۳ نظر:
بهترین کار را می کنی. لذتت را از زندگی ببر و به ریش کسانی که سرمست از زرنگی خودشان هستند بخند.
خب محل نده میم نون جان. دست ها توی جیب، سوت زنان راهت را بگیر و برو.
چرا میزنید؟ این هم احوالپرسی: حال شما خوب است؟ روزگار به کام است؟ ایدون باد.
فکر کردی به این راحتی هاست دوستم؟ باید در مورد مدل نون وماستی که می خوری هم توضیح بدی...
واقعاً دوستانتان اینقدر آدمهای بیخودی اند که احوال که میپرسند حتماً از "موفقیت"ها هم میپرسند؟ دنبال دوست بگردید.
آي گفتي!!!
سلام،ببخشین فک کنم از منم شاکی شدی:( خوبی شما؟ :*
به نگار: کو لباس جيب دار اين روزها.
به لاله: در مورد نون و ماست توضيحات مفصل را حضوري ارائه خواهم کرد.
به ناشناس دوم: دوستاني دارم بهتر از برگ درخت ولي خب برگ هم گهي مثلا آدم را به عطسه مي اندازد. با اين حال از يافتن دوستان جديد استقبال مي کنم. بسم الله.
آخ قربون دهنت. ناز نفست. انگار مسابقه است. من هم همینطور. چه اشکالی داره آدم بهانه های کوچیک خوشبختی خودشو داشته باشه؟ ضمنا بابت موفقیت در فرستادن این کامنت برای شما به خودم تبریک میگم.
ميشه با هم دوست بشيم؟
قول ميدم نه از موفقيتهام بگم، نه از موفقيتهاتون بپرسم. ميتونيم با هم دوست باشيم؟
nice one
آی گفتی!!
و البته مارو هم به لذت بردن دعوت مي كني,با اين نوشته هاي قشنگت.
ارسال یک نظر