۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

نیمه‌ای که بهتر است پنهان بماند


هنوز قم بودیم که یک روز از طرف بنیاد شهید یک ارزیاب فرستادند و صورت اموال هر خانواده را برمی‌داشتند. یکی‌یکی این کاسه بشقاب‌ها را برمی‌داشتند، می‌گفتند مستهلک ده تومان؛ یخچال هزار تومان. ضبطی داشتیم که حمید خریده بود و در بمباران از وسط نصف شده بود. آن را ورانداز کردند، گفتند «بی‌مصرف، صد تومان.» آن شب من و خانم همت تا صبح گریه کردیم. فکر کردیم «راستی! آن‌هایی که از بیرون نگاه می‌کنند همین قدر از ما می‌بینند و ما را همین طور می‌بینند؟ ارزش این زندگی مشترک همین قدر بود که این‌ها در عرض نیم ساعت قیمت زدند به آن و رفتند؟»


نیمه‌ی پنهان ماه سه، حمید باکری به روایت همسر شهید
حبیبه جعفریان؛ انتشارات روایت فتح؛ چاپ اول 1379

ظاهرا این روزها آقایان تازه‌ای پیدا شده‌اند که ارزش زندگیتان را حتی از آن چیزها، همان ضبط مستهلک هم کم‌تر می‌بینند خانم امیرانی عزیز. ضبط براشان برچسب بی‌مصرف خورده و زندگی برچسب پایان. بعد از پایان هم قرار نیست از صاحب زندگی صدایی دربیاید. اگر لازم باشد خودشان صدا را درمی‌آورند. هر صدایی که دلشان بخواهد. که خوش‌ترشان باشد.

۲ نظر:

فرزانه گفت...

سلام میم نون جان
بعد این همه سال تازه پیدات کردم.روزگار غریبیست....

Mim Noon گفت...

سلام فرزانه جان. من نفهمیدم تو کدوم فرزانه هستی که. می‌شه لطفا آدرس ایمیل بذاری همین جا من بهت ایمیل برنم؟