من شهوت ابزار دارم. هر چیزی که میشود باهاش یک کاری را جور راحتترِ دیگری کرد. معمولا ایدههای سادهی پشت ابزارها من را به قتل میرساند. من در مقابل ابزار کنترلناپذیر ام. حتما باید برش دارم و نگاهش کنم و امتحانش کنم و بفهمم چه طور کار میکند. مثلا دو سه شب پیش در یک مهمانی شیکان من همزن خیلی خیلی کوچکی دیدم که میشد سرش را کرد توی ظرف کوچک سس و سرکه و روغن را هم زد. خدا شاهد است که من فقط برای این که همزن را بردارم دو بار در ظرفم سالاد ریختم. بعد با شادی زایدالوصفی همزن را توی ظرف سس کردم و همش زدم و تماشا کردمش. و این ظلم بس بزرگی است که هیچ جایی در این شهر برای سیر کردن این شهوت نیست. در شهروند یک بخش فکسنی هست که چهار تا آچار و قیچی باغبانی و این چیزها دارد. همان هم همیشه چند دقیقهای مرا سرگرم میکند. جای دیگری بلد نیستم. گاهی توی خیابانی به یکیشان برمیخورم. اغلبشان کوچک و شلوغ و نامرتب اند. وقتی میروی توی مغازه یک جوری توی دلت خالی میشود.
کارتون رویایی بچگی من پت و مت بود. شگفتزده از این که دستشان را دراز می کنند و هر چیزی که دلشان بخواهد درمیآورند و عصبانی از این که چرا قدر آن گنجینهی جادویی ابزارشان را نمیدانند و خل و چل بازی درمیآورند، تماشا میکردمش.
کارتون رویایی بچگی من پت و مت بود. شگفتزده از این که دستشان را دراز می کنند و هر چیزی که دلشان بخواهد درمیآورند و عصبانی از این که چرا قدر آن گنجینهی جادویی ابزارشان را نمیدانند و خل و چل بازی درمیآورند، تماشا میکردمش.
۸ نظر:
har vaght mitunesti, hatman ye safar be alman bokon,
ye foroshgahhaii mesle OBI, inghadr abzar mokhtalef daran, ke man hamash delam mikhad babam inja bud va khrid mikard vase khodesh.
gar che alan dige na vaght dare na hosele,
amma ye mogheii kheyli az sakhtan bazi chiza lezzat mibord, va mamoolan ham anchenan abzare morattabi nadasht
من هم همینطور و حتی بیشتر. فروشگاه محبوب من یه ابزار فروشیه و آرزو دارم اون دنیا باهاش مخشور بشم.
نه عزیز دلم! این شهوت نیست کرمه!
منم داشتم قبل ترها! کم کم ادبم کردند و از سرم افتاد
شما به طرز عجیب و گاهی دل به هم زنی الکی خوشید. خوش به حالتان!
سلام!!
من نمی دونستم این قدر از این چیزا دوست داری!! وگرنه کلی از این چیزا تا حالا برات می آوردم!! یه جایی بلدم کلی از این چیزا داره! بعدا بهت میگم!
درست نیم ساعت به این کامنت ناشناس که به الکی خوش بودنت اشاره کرده بود خندیدم. خیلی باحال بود!
ما توي تيراژه كلي از اين چيزميزها پيدا كرديم؛ گمون كنم زيرزمينش بود، شايد هم نبود. به هر حال توي تيراژه كلي از اين چيزها پيدا ميشه.
فکر کنم قبلا هم بهت گفتم که من هم اینطوری ام- جات خالی اینجا یه سری فروشگاه زنجیره ای هست پر از ابزار، گاهی می رم اونجا ویندو شاپینگ
:)
ارسال یک نظر