خانم جوانی پای کیوسک روزنامهفروشی ایستاده بود و مجلهها را نگاه میکرد. کمی خم شده بود که با دقت یکی را ببیند. من هم این طرفتر ایستاده بودم و پی مجلهای میگشتم. یک دفعه دیدم دست مرد جوان توی شلوغی عصر خیابان شریعتی روی باسن زن حرکت میکند. هنوز درست نفهمیده بودم چه اتفاقی دارد میافتد. چند ثانیه بعد زن مثل فنر از جا پرید. برگشت و ترسیده و عصبانی پشت سرش را نگاه کرد و رفت.
۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه
همهی پستها عنوان میخواهد؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
و قسمت دردناکش اینه که گاهی وقتی عکس العمل نشون می دی، مثلا صداتو بلند می کنی و می گی مردک عوضی داری چه غلطی می کنی، با ریشخند بقیه جماعت ذکور دور و بر مواجه می شی... به همین راحتی و به همین کلافه/تحقیر کنندگی...
به نظرت چه جور عکس العملی رو می طلبید؟
ارسال یک نظر