دلتنگیهای آدم را نه باد با خودش جایی میبرد، نه یاد و نه هیچ کوفت دیگری. فقط باید با آن ساخت.
یک نفس عمیق بکشید و بوی این گلها را بگردانید توی سینهتان. شاید یک لحظه سینه را باز کند. همین.
یک نفس عمیق بکشید و بوی این گلها را بگردانید توی سینهتان. شاید یک لحظه سینه را باز کند. همین.
۸ نظر:
کامنت های آدمو که قبول نکنن آدم دلش می گیره دیگه
چيزي سراغ نداريد يك لحظه سينه را بشكافد؟ شايد آدم بفهمد آن تو چه خبر است
به ناشناس: خب آخه یه اسمی، چیزی. من چه می دونم که شما کی هستی. خق بده پابلیش نکنم.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت!
این نرگس ها هم می سوزانند،
زیاد!
خب آخه من واقعا ناشناسم
من رو نمی شناسی و من هم تو رو فرقی می کنه به جای ناشناس اسامی دیگه ای مثل ناهید و مرضیه و زهرا و سارا و فاطمه یا هرچیز دیگه ای داشته باشم
هر چند بگم که دوست داشتم باهات آشنا بودم خیلی زیاد
اي جان
بوي نرگس
نرگسهاي خونه ما تازه باز شدن و بوشون همه خونه رو پر كرده
دلتنگ غنچه ایم بگو راه باغ کو!
نصف تیتر های شما مال این نامجو ئه ها!
دقت کن دوستم این جا میخواستی بنویسی نتورک من که نوشتی سرور منserver man نداریم :)
ارسال یک نظر