۱۳۸۵ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

معاشرت دو طرفه

کتاب می‌خوانم. فیلم می‌بینم. کلی حرف هم دارم درباره‌ی هر کدامشان. ولی چرا نمی‌توانم در موردشان بنویسم. وقتی دارم می‌خوانم پر از حرفم. دوست دارم کسی باشد که خوانده باشدش و هی من حرف بزنم. وقتی دارم تماشا می‌کنم هم همین طور. بعد از دیدن هی دیالوگ و تصویر در ذهنم هست. ولی اغلب برای کسی که دیده است یا خوانده است. برای کسی که احساس کنم حرفم را می‌فهمد.
احتمالا من وبلاگ‌نویس نخواهم شد. باید بروم سراغ همان دوستان باحوصله‌ای که می‌نشینند روبه‌روی آدم و با دقت و توجه گوش می‌کنند. هم‌دلی می‌کنند. مخالفت می‌کنند. و آخرش یک کتاب یا فیلم دیگر می‌دهند دستت.

هیچ نظری موجود نیست: