مربی ورزش ما، خانمی حدود پنجاه ساله است یا شاید کمی کمتر. دو نوه دارد که عکسهاشان را در موبایلش گاهی به ما نشان داده که دارند میخندند. خانم بنا به خاصیت ورزشکار بودن خوشهیکل و با توجه به جیب و سلیقهش خوشلباس است. (بچههای کلاس میگویند خوش به حالش. هیکلش ماهوارهای است. ظاهرا این اصطلاح کف بازار است.) موهایش پلاتینه و خوشآرایش است اغلب. کفش پاشنه بلند میپوشد بعد از کلاس و مانتوهای خیلی شیکان و چیتان. بسیار پر کار است. ساعت کلاس ما که تمام میشود سریع لباس عوض میکند و ماشینش را آتش میکند که به کلاس دیگرش برسد. یک بار ازش پرسیدم و دیدم تمام روزهای هفته را کار میکند، تقریبا تمام ساعتهای روز را. من از حال و حوصله و اندازهی انرژیش خوشم میآید. امروز بعد از کلاس دیدمش که دارد چادر مشکی شبه حریر با گلهای برجستهی مخمل سرش میکند. اول فکر کردم مجلس ختم میرود. پرسیدم چادر برای چی و فکر کردم جواب میدهد میروم ختم و من ازش میپرسم کی و خدابیامرزی میگویم و آداب ادب را به جا میآورم. گفت «چادری شدم دیگه. شوهرم گفته سرم کنم. دوست نداره دیگه بی چادر باشم.» من جا خورده بودم و نمیدانستم چه جور عکسالعملی نشان بدهم. لبخند را تا حد ممکن طبیعی ادامه دادم و وسایلم را ریختم توی کوله و آدمدم بیرون. آیا شوهرش فکر کرده زنش برای سنش زیادی خوشقیافه و خوشلباس است و باید کمتر دیده شود؟ آیا به نظرش رسیده با دو تا نوه ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و ولش کند و برود؟ آیا بعد از سالها زندگی مشترک تازه متوجه شده زن چادری دوست دارد؟ آیا ندیده چادر با چتری پلاتینه روی پیشانی خیلی چیز بامزهای است؟
۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۰ نظر:
جالب اینجاست که خانمی با این خصوصیات که وصفش کردید زیر بار این دستور رفته است و اعتراضی نکرده است . شاید هم فکر می کند با چادر حریر با گلهای مخمل زیباتر خواهد شد؟آدمیزاد هست دیگر ...
وا! به حق چیزای نشنیده! به نظرم یا خواسته باهات شوخی کنه و سر به سرت بذاره، یا همین تازگیا دوباره تجدید فراش کرده آقای جدیدشون این طور خواستن
همه جورشو دیده بودم، توی دانشگاه دخترایی رو می شناختم که یه ترم در میون چادری می شدن حتی.
ولی دیگه تو این سن و سال،انصافا، کشف خودت بوده
من اگر جاي شما بودم اسماين پست رو ميگذاشتم: «تا حد ممكن طبيعي.»
" چادر با چتری پلاتینه روی پیشانی " قول بهت می دم، اگه از خودش بپرسی محکمترین دلیلش همین که خودت نوشتی.
به نظر من هم داشته سر به سرت میذاشته.
مگه میشه یه هم چین آدم مستقلی اون چین زیر بار بره؟
تازه شوهره اگه فرضا حذبُل شده چرا انقد دیر؟
اکم باورش سخته!
به نظر من سر به سرت نميذاشته. من بدتر از اينشم ديدم:
بخشي از صحبتهاي واقعي يك رزيدنت خانم طب اورژانس در شب كشيك در استيشن:
"من عاشق جراحي بودم، اگر سهميه زنان رو ميزدم قبول هم ميشدم اما شوهرم نذاشت ديگه. شوهرم برام انتخاب رشته كرد. برام زد داخلي، زنان، طب اورژانس. گفت جراحي برات خوب نيست."
همسر خانم دكتر هم پزشك هستند.
ابراهیم
بله. ظاهرا دوستان اولترا فمینیست هستند.
بله. این هم از بدبختی ما و مملکت ماست که تا فیها خالدون یک نفر دیگر به خودمان حق نظر دادن می دهیم.
انگار نه انگار که این عمل، جزء زشت ترین اعمال است
آخه فربون شکل ماهتون؛ به من چه؟ به تو چه؟ به ما جه؟!
خودشه، تشخیص داده حفظ زندگیش براش مهمتر از این چیز هاست و به خواست شوهرش احترام گذاشته و اجابت کرده.
به جای اینکه بهش احسنت بگید....
واقعا که...
به آقای ابراهیم:
بله. توی جامعه ای که مردسالاره حق هم دارید تا یکی همچین حرفی بزنه بهش بگید اولترا فمینیست!
بله. این هم از بدبختی ماست که تا یه نوشته از یکی دیدیم در موردش نظر می دیم و برچسب غفمینیست می زنیم.
خودشه؟!؟ واقعا تو همه چی انقد خوش بینین؟
می خوام صدسال نباشه اون زندگی که با اجابت همچین خواسته ای حفظ می شه.
خود جنابعالی، همسرتون ازتون بخوان چهارفصل سال یه لا لباس اضافه بپوشین می پوشین؟ برای حفظ زندگیه ها!!!
اگه بپوشین بهتون می گن احسنت ها!!!
adameh 50 saleh 2 ta naveh dareh?????
ارسال یک نظر