یک کاری کرده این شمارهی مجلهی همشهری داستان که برای من جالب بود و دوستش داشتم. از لوکیشنهای یک رمان عکس گذاشته بود. نه خیلی زیاد، پنج شش تا گمانم. یک عکس از محل بود و زیرش دو سه جملهای که نویسنده در توصیف آن محل نوشته یا وضعیت و حالت خودش را در آن جا وصف کرده است. عکسهای این شماره مال داستان «چراغها را من خاموش میکنم» بود و مثلا بازار آبادان را نشان میداد یا خانههای سازمانی شرکت نفت یا باشگاهی که راوی داستان با خانوادهش میرفت. من خوشم میآید بدانم جاهایی که نویسنده ازشان نوشته و قصهاش در آن جا گذشته چه شکلی اند. در مورد خارجیها اغلب خیلی سخت نیست. مثلا میشود میلیون تا عکس از نیویورک و منهتن و تمام کافهها و پارک و خیابانهایی که پل استر توصیف میکند در اینترنت پیدا کرد. ولی برای قصههای ایرانی راحت نیست. کار خوبی بود به نظرم.
ببینید مجله را. احتمال این که چیز خوبی برای خواندن و لذت بردن پیدا کنید، کم نیست.
ببینید مجله را. احتمال این که چیز خوبی برای خواندن و لذت بردن پیدا کنید، کم نیست.
۲ نظر:
من حسم کاملا برعکس بود وقتی چندتا عکس از شخصیتهای "کلیدر" دیدم.البته لوکیشن شاید متفاوت باشه با شخصیتها،اما من هنوز ترجیح می دم همه چیز به تمامی خلق شدۀ ذهنم باشه و نبینم.
سلام
یکی از بهترین چیزهایی که من تو این مایههایی که گفتی دیدم کتاب "نادیا" اثر آندره برتون از نشر افق است. کتابی که دارای حدود 50 عکس از فضاهای واقعی است که داستان در آنجا اتفاق افتاده و همان طور که پشت کتاب هم نوشته عکسها تکمیل کننده ی داستان و جزو لاینفک آن هستند.
شاد باشی
ارسال یک نظر