۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

تهران به سنه‌ی هزار و سیصد و هشتاد و هشت

احتمالا روزی می‌رسد که صبح که از خواب بیدار می‌شویم و کامپیوتر را روشن می‌کنیم، از این که بعد از کلیک روی فایرفاکس صفحه‌ی گوگل ظاهر می‌شود و می‌توانیم بینیمش تعجب می‌کنیم و خدا رو شکر می‌کنیم. بعد جوری اشک در چشمانمان حلقه می‌زند که انگار یکی از نوستالژی‌های کودکی مثلا سرندپیتی یا عمو جغد شاخ‌دار را دیده‌ایم.
راستش گمان کنم این جوری که دارد پیش می‌رود (توضیح این جوری یکیش این که من فقط یک بار توانسته‌ام در هشت روز گذشته ایمیلم را آن هم با کمک آنتی پراکسی باز کنم. باقی وقت‌ها یا آنتی پراکسی خودش پراکسی شده بوده یا این قدر کند بوده که طفلک کار نمی‌کرده یا اعصابی برای من باقی نمانده بوده که تلاش کنم.) آن روز حتی شاید خیلی زود برسد.
گمانم آن آقایی که پایش را گذاشته روی شیلنگ اینترنت یا آن یکی که لوپ جیمیل را با دست نگه داشته، به نظرشان رسیده وقتی می‌شود این کار را از دو روز قبل از بیست و دوی بهمن و تا یک هفته بعدش ادامه داد، چرا نشود برای همیشه؟ چرا پایم را روی شیلنگ بیش‌تر فشار ندهم؟

پ.ن: واضح و مبرهن است که ترکیب آنتی پراکسی را مدیون سردار احمدی مقدم هستم.

هیچ نظری موجود نیست: