عرضم به حضور انورتان که شش روز تمام است من اصلا غذا نپختهام؛ یعنی هیچ هیچ. در این حد که اجاق گازی که هفتهی پیش تمیز کرده بودم و درش را بسته بودم، هنوز در بسته مانده است. ماجرا هم این است که هی دعوتمان کردند برای شام و افطاری و موقع خداحافظی یک قابلمه غذا زدند زیر بغلمان. آن هم نه برای یک وعده، که دست کم دو وعده. آخرینش هم امشب که باز مائدهی آسمانی از بالا رسید. حالا درست که بعضیش خیلی خوشمزه نبود ولی خب از قدیم چیزهایی در مورد مفت بودن و کوفت بودن و این چیزها گفتهاند.
۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
یعنی اگه میشد یکی ظرف ها رو هم بشوره... چی مییییشد... نه؟؟
سلام
راجع به اینکه خدا شانس بده هم قبلا یه چیزایی ما شنیده بودیم . شما چطور ؟!
البته ما به سن پخت و پز نرسیدیم :دی
این ماه رمضان هم خوب چیزی است ها! به تر و تمیز ماندن اجاق گاز هم کمک می کند حتا...
ارسال یک نظر