شیراز بازاری دارد به اسم اردو بازار که مغازههاش پارچههای رنگی و پولکدار برای لباس قشقایی و دمپایی پلاستیکی و شلوار شبهکردی برای مردان میفروشند. یک آقایی هم کنار بازار دکهای داشت که سیدی و پوستر میفروخت. در تلویزیون چهارده اینچ دکهش خانمهای قشقایی با لباسهای بلند و چینچینشان دستمالهاشان را با موسیقی بالا و پایین میبردند و میرقصیدند. بالای سر دکهش روی دیوار پوسترهایی بود از دو تا خانم هندی که خالی وسط ابروهاشان بود، ساسی مانکن و تتلو کنار هم و دکتر احمدینژاد.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
يانگوم؟يانگوم نبود؟
يادته دم ارگ كريمخان، داشتي از روي نقشه ي شيراز برام يه چيزي توضيح ميدادي، من گوش نمي كردم، بعد يه دختره از دور هوا آمد وايساد بغلت به دقت به حرفات گوش كرد و به نقشه ات نگاه كرد؟ بعد من و دوستاي اون دختره كلي به اين صحنه خنديديم؟آره؟ يادته؟
اصلا اسالت از این همه تناسب می باره!
بوروس لی رو نگفتی !نکنه از مد افتاده؟
زمان ما که خلی طرف دار داشت
یاد نمایشگاه های مذهبی می افتم، که به جای کتاب و محصولات به درد بخور گردنبند و انگشتری و .... مصنوع حات مزخرف می فروشن
ارسال یک نظر