یکی از چیزهای خوبی که از همخانگی -دوستی یا معاشرت نه! دقیقا زندگی کردن در یک خانه و زیر یک سقف- با مهربان همسر یاد گرفتهام، کار کردن با تختهی آشپزخانه است. هفت سال پیش که تازه با هم به این خانه آمده بودیم، هر وقت میخواستم پیاز داغ کنم یا کاهویی برای سالاد خرد کنم، تخته را درمیآورد و گیر میداد که بگذارمشان روی تخته. من هم گیر میدادم که من روی دست راحتترم و اصلا چه کاری است که تخته را هم کثیف کنیم و ظرف اضافه کنیم. هی او کارد و پیاز را از من گرفت و گذاشت روی تخته و خیلی تر و تمیز و منظم خرد کرد. بعد گفت ببین چه قدر بهتر شد. تازه روی انگشت شستت هم جای کارد نمیماند. خلاصه من اول کمی سخت این کار را می کردم و بعد دیگر عادت کردم. حالا مدتهاست که برای هر کاری تخته را درمیآورم و با اعتماد به نفس زیاد قارچ خرد میکنم و سیبزمینی خلال میکنم و حس خوب حرفهای بودن میکنم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
آفرين به مهربان همسر كه توانسته تو رو مجاب كنه!
من كه 7-8 ساله دارم بحث تخته رو مي كنم هنوز مادر گرامي كار خودش رو مي كنه!
من هم سه چهار سال است دارم سعي ميكنم مادرم را با تخته آشتي بدهم. تا حدودي هم موفق شدهام. شكر!
اين «حس خوب حرفهاي بودن» را درك ميكنم. خيلي ميچسبد به آدم!
واقعا هم حرفه ای خرد شدن دوست جونم.
به کارت با تخته هم چنان ادامه بده. این عکس هم واقعا حرفه ای انداخته شده. به کارت با دوربین هم ادامه بده.
شما هفت ساله كه ...
اووه. ما فكر مي كرديم كه ما زودتر از همه دست به كار شديم.
بگذريم. هميشه مقاومت در برابر كارهاي نو و ايده هاي تازه براي همه انسانها وجود داره. باز خوبه كه تعصب نداري و اصلاح طلبي رو قبول كردي.
منم آپم.
www.mymatrix.blogfa.com
اگر مقاومت نکنی چیزهای مفیدی یاد میگیری.
تخته آشپزخانه و پوستگیر دو شی بسیار اساسی برای راحتی و سرعت !
چه خوب . اینطوری منظم تره
ارسال یک نظر