مسافرم. دو هفته یا بیشتر. میگویند المسافر کالمجنون. من دقیقا همین ام. دیوانه؛ گیج، کمی خوشحال، کمی ترسیده، کمی امیدوار و کمی آشفته.
سفری میروم که خیلی پیشتر از اینها میخواستمش. وقتی واقعا جوان بودم. نشد. مدتها بود که فراموشش کرده بودم. اصلا بهش فکر نمیکردم. و حالا جدی شده است. دو روز دیگر میروم. کسی چه میداند چه خواهد شد.
۴ نظر:
سفر به خیر
این روزا که نیستی جات خیلی خیلی خالیه
حالا كه برگشتهايد لابد. كاش بنويسيد.
ارسال یک نظر