۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

به زندگی عادی خوش آمدید

برای من بدترین نکته‌ی عید و تعطیلات تمام شدن آن است. این که تا همیشه ادامه ندارد و تمام می‌شود. پذیرفتن این موضوع که از فردا صبح زندگی عادی شروع می‌شود و این دو هفته کلا هیچ اثر خاصی نداشته و سال جدید و فلان هیچ تغییری در روال زندگی ایجاد نکرده و آسمان را نیاورده زمین و همه چی گل و بلبل نشده، خیلی سخت است. آدم می‌داند که فردا چهاردهم فروردین می‌شود و باید صبح بیدار شویم و دو نفری صبحانه بخوریم و به امور زندگیمان بپردازیم و خودمان غذا درست کنیم و خبری از مهمانی و غذای رنگاوارنگ و خوش عطر و بوی حاضر و آماده نیست و عصرها هم باید تنهایی سر کنیم و خبری دور همی و بگو بخند و لباس نو و خوشگل و شیتان نیست. بدتر از همه این است که این دو هفته این قدر طولانی بوده که به نظر می‌رسیده ابدی و همیشگی می‌شود و کلا دنیا به یک جور کارتون و فانتزی و این‌ها تبدیل شده است. بعد الان آدم باید قبول کند که فانتزی فانتزی می‌ماند و دنیا هم دنیا. و خب این واقعا حال‌گیری بزرگی است.

۲ نظر:

سازدهني گفت...

حالمان گرفت . هر چيزي را كه نبايد گفت

جکیل گفت...

صبح 14 که داشتم بیدار میشدم تو خواب گریه میکردم-به من هم این مدت خیلی خوش گذشت و لی حالا دور از مامان و بابا باید میرفتم سر کاری که دوست ندارم