۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

حاصل عمر کدام دم است؟

خوش‌بختی اگر وجود داشته باشد چیز دائمی و بزرگی نیست. مثل آن که نویسنده‌ها می‌گویند بر زندگی فلانی سایه افکنده بود یا سراسر زندگیش را در آن گذراند، نیست. خوش‌بختی یا شادی عمیق اگر باشند چیزهای کوچک و برق‌آسایی اند. باز به قول نویسنده‌ها لحظه‌ای رخ می‌نمایند و می‌روند. مثل آن وقتی که صبح از سالن ورزش آمدم بیرون و همه‌ی عضله‌های داشته و نداشته‌م گرمِ گرم بود و باران صورتم را خیس می‌کرد. جلوم تا همه جا مه بود و پشت سرم کوه‌ها توی مه دیده نمی‌شدند و هاله‌ی بنفشی جای کوه همه‌ی چشمم را پر کرده بود. یا آن وقتی که از در خانه آمدم تو و بوی چرب و شیرین به همه‌ی خانه را گرفته بود. بشقاب برنج و خورش به‌آلو جلومان، تا جا داشتیم خوردیم و ته بشقاب‌ها را تمیز کردیم. یا آن وقتی که بالای سبلان آسمان آبی و ابرهاش را که انگار از سر عجله می‌دویدند، تماشا می‌کردم و مثل پری سبک شده بودم و بین زمین و آسمان بودم.
خوش‌بختی اگر باشد لابد همین‌ها ست و باقی زندگی برای چشیدن همین چند لحظه. باقیش دیگر چیزی نیست.

۴ نظر:

mimsinn گفت...

لامصب چه خوب نوشته. که خوش بختی اگه باشه لابد همین هاست دیگه. آره خوب گفته..
آفرین آفرین

شوپه گفت...

متاسفانه با همه ی تلخی حقیقت داره. یاد اون جوک افتادم که یارو برا اولین بار تو عمرش مسابقه ی ماراتن دیده بود؛ پرسید اینا واسه چی می دون؟ گفتن به نفر اول جایزه می دن. گفت خب بقیه برا چی می دون؟

سمیرا گفت...

نوشتتون قشنگ بود.
اما من متوجه کامنت دوم نشدم!
میشه بگین یعنی چی؟ ربطش رو نفهمیدم به نوشته شما!

Nazanin گفت...

حال کردم.
مارا وقت خوش گشت و مرقومه ای در وبلاگمان نمودیم.