۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

اعترافات آدمی که چشمش گاهی به مردم است

وقتی در پاریس به اندازه‌ی کافی غذا نمی‌خوردی بسیار گرسنه می‌شدی، چون نانوایی‌ها خوراکی‌های خوبی در ویترین‌ها می‌گذاشتند و مردم در پیاده‌رو رستوران‌ها و در هوای آزاد، پشت میز غذا می‌نشستند و تو ضمن عبور، غذا را می‌دیدی و بو می‌کشیدی.

این‌ها حرف‌های آقامون همینگوی در پاریس جشن بیکران است. به نظر من در مورد خیلی چیزهای دیگر هم همین طور است و آدم خودش را با اطرافش می‌سنجد. مثلا وقتی خوب و به اندازه‌ی کافی خوش نگذرانی و بعد بروی بیرون از خانه. هر جا مردم را ببینی احساس نیاز به خوش‌گذرانیت صد برابر می‌شود. هی مردم را نگاه می‌کنی و به نظرت می‌آید دارد خیلی بهشان خوش می‌گذرد و تو هم حرص خوش‌گذراندن می‌گیری. انگار مثلا آن اندازه‌ای که خوش گذراندی بس نیست. برای من این ماجرا یک وقت‌هایی تشدید می‌شود. مثلا در تعطیلات که همه می‌روند سفر، عصرهای جمعه که ملت از خانه‌هاشان زده‌اند بیرون و هوا می‌خورند، روزهای عید که دور هم جمع شده‌اند و هرهر می‌کنند. راستش این وقت‌ها من از شدت حسادت حالت دق دارم. لازم نیست توضیح بدهم از این که دیگران خوش می‌گذرانند ناراحت نیستم. فقط دوست دارم من هم خوش بگذرانم. بخندم. تنها نباشم. انگار یک انجمن یا کلوپ خوش‌گذرانان یا خوش‌حالان هست که من هم باید عضوش باشم و گرنه ضرر می‌کنم.
بله خب. عصر جمعه است و دو نفری در خانه نشستیم پای اینترنت. باز خد ارا شکر چراغ چند نفری در جی‌تاک روشن است.

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

اصلن نرو و نیا که گربه شاخت می‌زند به هر حال

در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی تلویزیون، زن‌ها توی خانه با دامن بلند یا شلوار و روسری زندگی می‌کنند. مهمان می‌آید لباسشان همان است و در آش‌پزخانه با همان آش‌پزی می‌کنند و شب هم با همان توی تخت خواب می‌خوابند. همه‌ی ما می‌دانیم که آدم‌ها در عالم واقع توی خانه‌شان این طوری نیستند. یعنی کسی با لباس آستین بلند دستش توی سینک و قابلمه نمی‌رود. کسی با شالی که دور سرش محکم و با دقت پیچیده از حمام در نمی‌آید یا کسی با دو لایه لباس زمستانی نمی‌خوابد.
در خمینی شهر اصفهان چند نفر در یک باغی که برای جشن اجاره می‌دهند، جشن تولد یا مهمانی یا چیزی شبیه این‌ها داشته‌اند. چند نفر اراذل و اوباش یا دزد یا متجاوز با هر اسمی، چند مرد، می‌ریزند توی باغ و همه‌ی مردهای حاضر در مهمانی را در اتاقی زندانی می‌کنند و به زنان تجاوز می‌کنند. یکی دو روز گذشته رئیس اداره‌ی آگاهی اصفهان در بخشی از توضیح ماجرا گفته البته زنان هم پوشش مناسبی نداشته‌اند و باعث تحریک مردان اراذل و اوباش شده‌اند. «پلیس اعتقاد دارد بسیاری از بزه‌دیدگان خود موجب بروز پدید مجرمانه می‌شوند. به طوری که اگر در این حادثه خانم‌ها حداقل حجاب را در این باغ رعایت کرده بودند، شاید موجب آزار و اذیت قرار نمی‌گرفتند.» البته باز هم تضمینی نیست. شاید بهشان تجاوز می‌کردند شاید هم نمی‌کردند.
لابد آقای پلیس هیچ گاه در خانه‌شان نبوده‌اند. هیچ وقت دخترشان را غیر از صبح که سوار سرویس مدرسه می‌شود و می‌رود ندیده‌اند که لباس‌های دیگری جز مانتو شلوار مدرسه هم دارد.
از این به بعد وقتی شب می‌خوابیم باید حجاب کامل را در تخت هم رعایت کنیم، مبادا دزدی که از دیوار خانه‌مان بالا می‌آید تا خانه را خالی کند، وقتی که ما ترسیده از خواب بیدار شده‌ایم با وضع زننده‌ی ما تحریک شود و خطری برایمان داشته باشد.

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

باغچه

نعنا و ریحون